الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

15 هفتگی فینگیلیمون مبارک!

امروز فینگیلی من وارد 15 هفتگی اش شد . اینروزا حالم یه خط درمیان خوبه یه روز خوبم یه روزم هییییییی اصلن حال خوشی ندارم  مثل دیروز صبح از خواب که بیدار شدم گلاب به روتون شدم و اوضاع معده ام به هم ریخته بود و خیلی بی حال و کسل بودم اومدم ساعت کاریمون هم صبحها نیم ساعت زودتر شده یعنی 7 صبح باید کارت بزنیم  بخاطر مسافت طولانی محل زندگیم تا  اداره ساعت 5:50 باید بیدار شم این چند وقته خیلی بد می خوابم. این چند روزه هم کلی کار رو سرم ریخته تو اداره  من نمی فهمم  بعضی از مدیرهای مرد چرا وضعیت یه زن باردار را درک نمیکنن و انتظار دارن که مثل سابق هر روز و منظم سر کار حاضر بشم اگه یه روز نیام زنگ میزنه میگه چه خبره...
30 خرداد 1390

برای پدرم

 کاشکی تو رو سرنوشت از من نمیگرفت  پارسال روز پدر پیشت بودم  بعد از ٤ ماه دیدمت  اومدم پیشت صدات کردم بابا من بالاخره اومدم پاشو ببین  واسه دیدنت راه طولانی را آمدم شاید اگه تو اینجا نبودی من هیچ وقت به این سرزمین نمی آمدم شوق دیدن تو و دلتنگی هام من را به این سفر کشوند واسه دیدنت لحظه شماری میکردم که  بیام تو آغوشت و  به اندازه تمام این روزها که هر لحظه اش مثل یک سال گذشت گریه کنم و ازت گله کنم که چرا یهویی شد رفتنت چرا این تصمیم را گرفتی چرا اینقدر دور شدی تو اون لحظه که قصد سفر کردی واسه یه لحظه فقط یه لحظه به من فکر نکردی چرا بدون خداحافظی رفتی؟   وای که چقدر دلم واسه ع...
25 خرداد 1390

صدای قلب نی نی و تعطیلات من!

چهارشنبه ١١ خرداد نوبت دکتر داشتم و حدس میزدم این بار صدای قلب فرشته کوچولو را بشنوم صبح که از خواب بیدارشدم حالم خوب نبود و کلللی گلاب به روتون شدم! فشارم پایین بود و سرگیجه بدی داشتم بیچاره نوید خیلی ترسیده بود بعدا بهم گفت واسه یه لحظه حس کردم الان نی نی را هم بالا میاری! اونورز بی خیال رفتن  به سر کار شدم وموندم خونه . عصر رفتم دکتر . تو سالن انتظار که نشسته بودم یه خانمی کنارم نشسته بود که از ظاهرش میشد حدس زد ماههای آخر بارداریش باشه خیلی خانم خوش صحبت و با حوصله ای بود و منم کلی سوال درباره اینکه چی میخوردی ؟خوابت چطور بود؟چند کیلوت بود چند کیلو شدی و..... آخرشم پرسیدم که هفته چندم بارداریشه با یه آرامشی گفت من فردا نوبت زایم...
16 خرداد 1390

وقتی بابا کوچک بود!

این عکس نوید وقتی که 3 سالش بود و از روی آلبوم قدیمیشون گرفتم نمیدونم با تعجب به چی زل زده بوده! قیافه نوید الان دقیقا همین شکلیه و هیچ تغییری نکرده هنوزم وقتی تعجب میکنه دهنش بازه! ...
9 خرداد 1390

میم مثل مادر

  در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست مادرم! دعایم کن که با دعایت ، دلم خانه دردها نیست   امروز ٣ خرداد تقویم را که نگاه کنی نوشته ولادت حضرت فاطمه(س) روز زن روز بزرگداشت مقام مادر و پایینترش نوشته فتح خرمشهر . تقویم زندگی من را اگه نگاه کنی نوشته روز تولد منا! از ٣خرداد ٨٩ تا ٣ خرداد ٩٠ تقویم زندگی من اتفاقهای زیادی را ثبت کرده ، از شب تولد پارسال که یه عالم غم دنیا نشسته بود توی دلم و جای خالی پدر را که هنوز دو ماه از رفتنش نگذشته بود و هنوز خونه پر از عطر تنش بود. پنجشنبه 3 تیر عازم نجف و کربلا شدیم و شنبه 5 تیر توی قبرستان وادی السلام بالای سر بابا روز پدر را با خرما و قرآن و گریه های مادر جشن گرفتیم.  2...
3 خرداد 1390
1